موسیقی ایرانی

وبلاگ موسیقی ایرانی

موسیقی ایرانی

وبلاگ موسیقی ایرانی

«موسیقی» و هنر شنیدن

پرسش درباره ساختار موسیقایی مانند «تونالیته» یا «بخش های هارمونیک ترانه» معمولا با سکوت و نگاهی تهی و بی احساس روبرو خواهد شد. این بیماری ضدموسیقی در واقع نتیجه سیستم تربیتی و آموزشی است که در آن هنر، یک جنبه تجملی و غیرضروری تلقی می شود. در این مطلب «بیل هامل»، استاد دانشگاه موسیقی استرالیا، به ارائه راه حلی برای این مسئله و یافتن پاسخ این پرسش ها که موسیقی چیست؟ و چگونه باید به آن گوش دهیم؟ و چگونه می توان «کیفیت شنیدن» را تعریف کرد؟ می پردازد.ظاهرا عموم مردم نمی دانند که «هنر، در معنای کامل آن، نمی تواند به سرعت درک شود و برای حواس آموزش ندیده و غیرحساس امری بدیهی و آشکار به شمار نمی آید.» هنر، در واقع نوعی چیدمان جدید از مناسبت ها و مفاهیمی است که حواس انسان را به نوعی کاملا متفاوت از زندگی روزمره تحت تاثیر قرار می دهد و تجربه ای تازه در اختیار او می گذارد. یک عکاس، یک واقعه معمولی را به شکلی غیرمعمول ضبط می کند و با در قاب قراردادن لحظه ای از زندگی روزمره، به اجزای نامربوطی که می بیند، ارتباطی می بخشد که برای چشم بی تجربه قابل دیدن نبوده است. نامتعارف بودن، یکی از موارد مشخصه هنر است، این جنبه ای  است که موجب گسترده شدن روند عادی تفکر می شود و این گسترش و دست یافتن به دیدگاه های تازه است که منبع اصلی لذت بردن از هنر به شمار می آید. آنچه موجب تحریک سریع و دور از ظرافت حواس و احساسات شود، بدون اینکه در آن تفکر یا توجهی به کار رفته باشد یا چنین انتظاری از مخاطب وجود داشته باشد، قطعا هنر نخواهد بود. اما در مورد هنر «موسیقی» و آنچه موسیقی را از هنرهای دیگر متمایز می کند، این است که موسیقی، انتزاعی ترین شکل هنر به شمار می رود و چیزی به جز خودش را بیان نمی کند. موسیقی بدون ساختار باطنی و درونگرایانه اش هیچ است و دسته بندی کردن آن کاری است که به ناچار انجام شده است و در تعریف ذات موسیقی بی تاثیر بوده است. برای بیشتر موسیقیدانان، موسیقی دارای جنبه های قابل درکی است که در هنرهای تجسمی هم کاربرد دارند، مانند شکل، رنگ، بافت، بعد و حجم. موسیقی می تواند بدون هیچ تحریک خارجی; دیده، شنیده و لمس شود. بیشتر رهبران ارکستر می توانند به نت ها نگاه کنند و در ذهن خود یک اجرای ایده آل را با در نظر گرفتن تمام این مشخصات، مجسم کنند، بدون اینکه نگران شکل ظاهری سازها باشند. موسیقی، حتی در انتزاعی ترین شکل خود می تواند تداعی کننده رنگ و فرم باشد. من در اولین سال کالج با کمال تعجب متوجه شدم که در تمام رسیتال ها و کنسرت ها، ردیف اول و دوم صندلی ها به ترتیب توسط استادان دانشکده ریاضی و فیزیک اشغال می شد. از همان زمان و طی تحقیقات بعدی متوجه شدم که ریاضی دانان و فیزیک دانان، به خصوص آنهایی که با بخش تئوری آن سر و کار دارند، درک، عشق و احترام بی اندازه ای نسبت به موسیقی دارند بسیاری از آنان موسیقیدان هم هستند. کسانی که به این موضوع علاقه دارند به خوبی می دانند که «انیشتین» ویولن می نواخت و تا جایی که می دانیم نوازنده خوبی هم بود. چراکه علوم ریاضی و فیزیک و هنر موسیقی تا حد بسیاری متکی به تفکر انتزاعی هستند و داشتن درک صحیح و یا دست داشتن در یکی از آنها، تاثیر بسیار مثبتی در توانایی یادگیری دیگری دارد و اگر شخصی در هر سه آنها مهارت داشته باشد که دیگر خوشبخت ترین دانشمند به شمار می رود. خوب، گوش کردن به یکی از فوگ های fugue باخ مانند چیست؟ «فوگ» نوعی موسیقی پلی فونیک(چندصدایی) است که آواهای موجود در آن(یا به  عبارتی ملودی های آن) از دو تا شش صدای مشخص و مجزا تشکیل شده است که به  صورت عمودی در کنار هم قرار گرفته اند و یک فرم اوج گیرنده هارمونیک را به  وجود می آورند. در واقع چیزی شبیه گوش دادن به صحبت های همزمان 2 تا6 نفر است که به طور همزمان درباره موضوع واحدی صحبت می کنند. شنونده می تواند موضوع کلی صحبت را بشنود و متوجه شود که این گروه در کجا با هم توافق دارند و کجا مخالف یکدیگرند. در واقع، تفاوت و تشابه میان «گوش دادن» و «شنیدن» مانند نسبت «فکرکردن» و «حس کردن» است. روشن کردن رادیو و انجام دادن کاری دیگر، گوش کردن نیست و از طرفی توجه کردن به کاری که انجام می دهید هم به  شمار نمی آید. گوش کردن، توجه کردن است و این کاری است که انجام دادنش، به اشتیاق برای درک مطلب نیاز دارد و روندی بسیار پویا و مشارکتی دارد. هدف هنر، سوق دادن انسان به  سوی خشنودی نیست و برای این به  وجود نیامده است که به شما احساسی بدهد یا احساسی بگیرد، ذهنتان را کسل کرده و شما را به خواب ببرد، بلکه کار هنر این است که درون انسان را سرشار از زندگی کرده، ذهن او را فعال تر و قابلیت ها، قدرت درک و آگاهی هایش را گسترش دهد. تعجبی ندارد که هنر در دستگاه های دولتی یک تجمل به  شمار می آید. «پابلو پیکاسو» نقاش مدرن اسپانیایی گفته است: «هنر باید با تیغ هایی تیز تجهیز شود.» گوش دادن به موسیقی به معنای تسلیم شدن به آن نیست، بلکه به  معنای درگیر شدن با فرم ها و مفاهیم درونی آن و درهم آمیختن این مفاهیم با آنچه در ذهن داریم، است و لذت بزرگی که از پیش بینی کردن رازها و فراز و فرودهای منطقی آن می بریم به اندازه غافلگیر شدن در انتهای یک رمان ادبی زیبا و حتی بیشتر از آن، به زندگی ما غنا می بخشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد